English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 96 (7518 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Weekend U تعطیلات آخر هفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
Other Matches
weekends U اخر هفته تعطیل اخر هفته
weekend U اخر هفته تعطیل اخر هفته
holiday U تعطیلات
get away from it all <idiom> U به تعطیلات رفتن
bank holidays U تعطیلات رسمی
bank holidays U تعطیلات بانکی
hols U مخفف تعطیلات
to take leave U به تعطیلات رفتن
to take a vacation U به تعطیلات رفتن
holiday by the seaside [British] U تعطیلات در کنار دریا
vacationist U گشتگر ایام تعطیلات
vacationer U گشتگر ایام تعطیلات
legal holiday U تعطیلات رسمی وقانونی
holiday at the seaside [British] U تعطیلات در کنار دریا
I am here on holiday. من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
holiday cottage U ویلای اجاره ای برای تعطیلات
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ? U تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
Bang went our annul holidays. U تعطیلات سالانه ماهم مالیده (ملغی شد)
bank holiday U هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
Christmas comes but once a year. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
So much for our holiday. U این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
That's the end of our holiday. U این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
per week U هر هفته
a week U یک هفته
week U هفته
weeks U هفته
weekly U هفته به هفته
weeklies U هفته به هفته
eight day U هفته کوک
A whole week U یک هفته تمام
hebdomad U هفت هفته
last week U هفته گذشته
weekdays U روز هفته
weekday U روز هفته
midweek U میان هفته
f.service U نمازمعمولی هفته
fair market U هفته بازار
passion week U هفته مصیبت
running days U ایام هفته
this d. a week U یک هفته از امروز
to morrow week U از فردا یک هفته
triweekly U هر سه هفته یکبار
next week U هفته گذشته
inside of a week U در یک هفته کمتر
week end U اخر هفته
inside of a week U کمتر از یک هفته
for a week U برای یک هفته
I will be staying a few days U من میخواهم یک هفته بمانم.
week day U روز معمولی هفته
nrxt monday U دوشنبه این هفته
feria U یکی از ایام هفته
one anxious week of waiting U یک هفته انتظار با نگرانی
to borrow for ... weeks U برای ... هفته قرض گرفتن
embryos U جنین کمتر از هشت هفته
embryo U جنین کمتر از هشت هفته
at least four times a week U کم کمش چهار بار در هفته
write me every week U هر هفته برای من نامه بنویسید
Within the next few weeks . U درعرض چند هفته آیند ؟
ferial U مربوط بمیان هفته عیدی
passion week U هفته پیش از رستاخیز مسیح
We stayed at the seaside for one week . U یک هفته کنا ردریا ماندیم
capacitor U تا دو هفته نیرو فراهم کند.
Maundy Thursday U پنجشنبه هفته عذاب ورنج عیسی
foetuses U جنین بیش از هشت هفته حمل
foetus U جنین بیش از هشت هفته حمل
fetuses U جنین بیش از هشت هفته حمل
per U برای هر ساعت یا روز یا هفته یا سال
I had my car broken into last week. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
Every day of the week but Sundays. U همه روز هفته غیر از یکشنبه ها
weekender U کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
bank holiday U روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
sempiternal U رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
She comes here at least once a week . U دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
semiweekly U رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
What is the price per week? U قیمت برای یک هفته چقدر است؟
What's the charge per week? U اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
Trade ( business ) is slack this week . U این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
They must give not less than 2 weeks' notice. U آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
pasch U عید فصح تعطیلات عید پاک
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. U هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Thank God it's Friday! [TGIF] U خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank goodness U خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Can you watch the dog for us this weekend? U آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
feria U کلیسای کاتولیک و کلیسای انگلیس روزهای عادی هفته
apprenticeships U دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
apprenticeship U دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
groundhog day U روز دوم فوریه که بعقیده عوام اگرافتابی باشدنشانه انستکه اززمستان شش هفته مانده است و اگر ابری باشد نشانه اوایل بهار استwoodchuck
fairer U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
semimonthly U دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
fairs U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairest U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
Recent search history Forum search
1one week they love you next week they hate you both weeks i got paid
1من تعطیلات را به گردش میروم.شما چطور؟
1holiday jobs
1ایا تعطیلات به شما خوش گذشت؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com